در روایات شیعه و سنی آمده است که عمر و ابوبکر که از ازدواج با حضرت زهرا نومید شده بودند، امیرالمومنین را گفتند: تو به خواستگاری او برو![۱۴]
در جایی دیگر روایت شده اصحاب و انصار رسول خدا(ص) با سعد معاذ رئیس قبیله اوس به گفتگو پرداختند و آگاهانه دریافتند که جز حضرت علی علیه السلام کسی شایستگی ازدواج با حضرت زهرا علیهاالسلام را ندارد و نظر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز به غیر او نیست.
از این رو دسته جمعی در پی حضرت علی علیه السلام رفتند و سرانجام او را در باغ یکی از انصار یافتند که با شتر خود مشغول آبیاری نخل ها بود. آنان روی به علی کردند و گفتند: اشراف قریش از دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خواستگاری کرده اند و پیامبر در پاسخ آنان گفته است که کار زهرا منوط به اذن خداست و ما امیدواریم که اگر تو (با سوابق درخشان و فضایلی که داری) از فاطمه خواستگاری کنی پاسخ موافق بشنوی و اگر دارایی تو اندک باشد ما حاضریم تو را یاری کنیم.[۱۵]
ضحاک بن مزاحم نقل می کند،از حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام شنیدم که در مورد مراسم خواستگاری از حضرت زهرا(س) می فرمود: موقعی که من نزد پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم رفتم و آن بزرگوار مرا دید خندید و فرمود: یا اباالحسن! آیا برای حاجتی که داری نزد من آمدی؟ من قرابت و سبقت در اسلام و یاری کردن خود را از آن حضرت و جهادهایی که در راه خدا کرده بودم، برای آن حضرت شرح دادم. پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود: یا علی راست می گویی، مقام تو بالاتر از این است که تذکّر دادی، گفتم: یا رسول الله فاطمه ی زهراء را برایم تزویج نما. فرمود: یا علی! قبل از تو چند نفر از مردان، این تقاضا را داشتند، ولی هر گاه من به فاطمه می گفتم اظهار بی میلی می کرد، شما چند لحظه ای صبر کن تا من نزد او بروم و برگردم.[۱۶]
پیامبرخدا،نزد فاطمه علیها السلام رفت. فاطمه علیها السلام از جا برخاست و رداى پدر را گرفت و کفش هایش را درآورد و آبْ دست برایش آورد و دست و پاى او را شُست و سپس نشست . پس پیامبر خدا به او فرمود: «اى فاطمه!» . پاسخ داد: بلى ، چه مى خواهى ، اى پیامبر خدا؟ فرمود : «على بن ابى طالب ، کسى است که خویشاوندى و فضیلت و اسلامش را مى شناسى و من از خدا خواسته ام که تو را به ازدواج بهترینِ آفریدگانش و محبوب ترینِ آنان در نزدش درآورد و على از تو خواستگارى کرده است . چه نظرى دارى؟» . فاطمه علیها السلام ساکت ماند و صورتش را برنگردانْد و پیامبر خدا ، کراهتى در چهره اش ندید . پس برخاست ، در حالى که مى گفت: «اللّه اکبر! سکوت او [نشانه]رضایت اوست». پس جبرئیل علیه السلام نزدش آمد و گفت: اى محمّد! او را به ازدواج على بن ابى طالب درآور که خداوند ، این دو را براى هم پسندیده است .[۱۷]
حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) روایت می کنند: پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه به من فرمود: یا علی! گروهی از مردان قریش راجع به فاطمه ی زهراء سلام الله علیها مرا مورد عتاب قرار دادند و گفتند: ما خواستگار فاطمه بودیم و تو نپذیرفتی، اکنون او را به علی بن ابیطالب دادی.
من گفتم: به خدا قسم، من فاطمه را از شما رد نکردم و او را تزویج ننمودم، بلکه خدا خواستگاری شما را نپذیرفت و فاطمه را برای علی تزویج کرد؛ زیرا جبرئیل بر من نازل شد و گفت،خدای تعالی می فرماید:اگر من علی را خلق نمی کردم از حضرت آدم به بعد شوهری که شایسته ی فاطمه باشد در روی زمین نبود.[۱۸]
از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که خطاب به على علیه السلام فرمود: «لولاک یا على لما کان لفاطمه کفو على وجه الارض[۱۹]: یا على اگر تو نبودى، فاطمه را بر روى زمین کفوی نبود».
علامه حسن زاده آملی در شرح این روایت گفته اند: نکاح بر کفائت است- که باید مرد و زن کفو هم باشند- و مرد غیر معصوم را بر زنى که صاحب عصمت است راهى نیست. [۲۰]
کار جدید به نام روز عشق خدمت شما همراهان
نظرات تون باعث پیشرفت و دلگرمی ماست
احکام
هیچ موضوع حیاتی نیست که اسلام تکلیفی برای آن نداشته باشد. (امام خمینی، ولایت فقیه، ص 11)
1- بعد عبادی: قسمت عمده احکام درباره اعمال عبادی است.
2- بعد فرهنگی: مثل احکام مربوط به خواندن کتابهای گمراه کننده و این که برای چه کسانی جایز و برای چه کسانی جایز نیست و نیز حکم نگهداری و چاپ و نشر و تدریس کتب ضاله.
3- بعد اخلاقی: مثل حکم غیبت کردن بچه نابالغ ممیز که آیا جایز است یا نه.
4- بعد سیاسی و نظامی: مسائل مربوط به دفاع و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد در این زمینه است.
5- بعد اقتصادی: مانند احکام مربوط به خمس، زکات، مالیاتها، بانک، بیمه و سرقفلی و. . .
6- بعد هنری: مانند احکام مربوط به شبیه سازی در نمایشهایی، همچون تعزیه و مسائلی نظیر مجسمه سازی و نواختن آهنگ و گریم کردن و. . .
7- بعد بهداشتی و پزشکی: مانند احکام پاک کننده ها و مسائل مربوط به کنترل جمعیت و جلوگیری از حاملگی و تلقیح و. . . .
یکی از مهم ترین واجبات دین مبین اسلام که اهمیت ویژه ای دارد، فراگیری احکام دین است که درک و فهم درست نسبت به مسائل آن و عمل بر طبق آن تضمین کننده سعادت انسان است. کسی که اسلام را به عنوان دین خود برمی گزیند باید برنامه های آن را به طور کامل در همه قلمروهای زندگی خود بپذیرد و رفتار و عملکرد خویش را مطابق با احکام دین تنظیم نماید، برای انجام چنین تکلیفی فرد مسلمان باید نسبت به احکامی که عموماً به آن احتیاج دارد، شناخت پیدا کند تا بتواند آن را در زندگی خود به کار بندد. فراگیری احکام از نظر قرآن وسنت و از دیدگاه علما و مراجع وعقل دارای ضرورت و اهمیت خاصی است که به طور اختصار آن را بیان می کنیم:
«فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین. . . ؛ (سوره توبه آیه 122) چرا از هر گروه از ایشان تنی چند حرکت نمی کنند تا دانش دین بیاموزند. »
واضح است که اسلام دینى نیست که حکمى از احکام دینى را بى دلیل و بطورى که فاقد حکمت و یا مصلحتى براى انسان باشد، صادر نماید. بطور یقین بر هر کدام از احکام شرع ، فلسفه و فایده اى روانى ، معنوى و بهداشتى مترتب است که بر حسب نیاز به فلسفه و فواید اخلاقى و روانى برخى از آنها در آیات و روایات اشاره شده است . امام رضا علیه السلام در این باره مى فرماید: ما مى بینیم که خداى متعال چیزهایى را حلال کرده است که مردم در زندگى و ادامه آن ، به آن چیزها نیازمند هستند و براى آنها مصلحت و فایده دارد و چیزهایى را حرام کرده است که علاوه بر اینکه مورد نیاز بشر نیست موجب فساد، فنا و نیستى او مى باشد. در شریعت اسلام، واجبات و محرماتى وجود دارد که خداى حکیم آن ها را براى سعادت دنیا و آخرت انسان تشریع کرده است؛ واجبات و محرماتى که اگر انسان آن ها را اطاعت نکند، نه به سعادتِ مطلوب مى رسد و نه از عذاب سرپیچى از آن ها -در صورت مخالفت- در امان است. ازاین رو، یادگیری آن به خصوص احکام که مبتلابه می باشد ضروری است . از سوى دیگر، چنین نیست که هر مسلمانى بتواند به آسانى، احکام شرعى را از قرآن و روایات و یا از عقل خود در یابد. نه قرآن مانند یک کتاب حقوقى یا رساله عملیه، احکام شرعى را به طور صریح بیان کرده است، و نه روایات معصومین علیهم السلام چنین است، و نه عقل بشر به تنهایى مى تواند همه احکام را دریابد